جدول جو
جدول جو

معنی مانندگی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مانندگی کردن(چَ / چِ بَ تَ)
تشبه. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خود را به کسی یا چیزی شبیه کردن: اگر شیعه خود را مولای سادات... دانند... مانندگی کردن ایشان با آل ساسان گبر آفتاب پرست، الاغایت حرامزادگی... نباشد. (کتاب النقض ص 447) ، تشبیه کردن:
به سامم نکردید مانندگی
نه مانند زالم به دانندگی.
فردوسی.
و فاطمه را تشبیه و مانندگی به حورالعین کرده اند. (تاریخ قم ص 196)
لغت نامه دهخدا
مانندگی کردن
خود را شبیه کسی یا چیزی قرار دادن تشبه: ... مانندگی کردن ایشان با آل ساسان. . .: الاغایت حرامزادگی... نباشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایندگی کردن
تصویر پایندگی کردن
سرپرستی و محافظت کردن قیم نگاهداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
للقيادة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
Drive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
Represent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
représenter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
vertegenwoordigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
представляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
представлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
ขับรถ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
گاڑی چلانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
গাড়ি চালানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
reprezentować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
운전하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
kuendesha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
運転する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
לנהוג
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
mengemudi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
गाड़ी चलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
prowadzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
водити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رانندگی کردن
تصویر رانندگی کردن
водить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمایندگی کردن
تصویر نمایندگی کردن
rappresentare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی